“قلم اعلی اهل بها را به فیوضات رحمانیه بشارت می دهد و جمیع را نصیحت می‌فرماید تا کلّ به نصح اللّه مالک اسماء بما اراده المحبوب فائز شوند. جدال و نزاع و فساد مردود بوده و هست.


باید احبّای الهی به لحاظ محبّت در خلق نظر نمایند و به نصایح مشفقانه و اعمال طیبه کلّ را به افق هدایت کشانند. بسا از نفوس که خود را به حقّ نسبت داده‌اند و سبب تضییع امر اللّه شده‌اند. اجتناب از چنین نفوس لازم.” (1)


 

“نخستین گفتار کردگار اینست: با سینه پاک از خواهش و آلایش و دل پاکیزه از رنگهای آفرینش پیش دانا و بینا و توانا بیائید و آنچه سزاوار روز اوست بیارید. امروز روز دیدار است، چه که یزدان بی‌پرده پدیدار و آشکار. به جان پاک بشتابید شاید برسید و به آنچه سزاوار است پی‌برید. از آب پرهیزکاری خود را از آز و کردارهای ناشایسته پاک نمائید تا راز روز بی‌نیاز را بیابید. روشنی نخستین در روز پسین پدیدار. به سه چیز دیدار دست دهد و رستگاری پدیدار شود: پاکی دل ودیده و پاکی گوش از آنچه شنیده.” (2)

 


 

“قدری ملاحظه نموده در ارسال رسل الهی که به چه سبب و جهت این هیاکل احدیه از غیب به عرصهء شهود آمده‌اند و جمیع این بلایا و رزایا که شنیده‌اید جمیع را تحمّل فرموده‌اند. شکّی نیست که مقصود جز دعوت عباد به عرفان جمال رحمن نبوده و نخواهد بود. و اگر بگوئید مقصود اوامر و نواهی آن بوده، شکّی نیست که این مقصود اوّلیه نبوده و نخواهد بود، چنانچه اگر به عبادت اهل سمٰوات و ارض قیام نماید و از عرفان الهی محروم باشد، هرگز نفعی به عالمین آن نبخشیده و نخواهد بخشید… و اگر نفسی عارف به حقّ باشد و جمیع اوامر الهیه را ترک نماید، امید نجات هست.” (3)

 


 

” ملاحظه کن پلک به این رقیقی که مشاهده می‌شود اگر حجاب گردد چشم از مشاهده آسمان و زمین و آنچه در اوست از اشجار و انهار و بحار و جبال و اثمار و الوان و ماعندهم محروم و ممنوع ماند. حال اگر حجاب غلیظِ ظنون بر قلب وارد شود چه خواهد نمود… از حقّ بطلب کلّ را از حجبات مانعه، مقدّس فرماید که شاید به مقصود از خلقت پی برند و به عرفانِ کنزِ مکنونِ محتوم، فائز شوند و از این رحیق مختوم بیاشامند.” (4)

 


 

“جهد نما که در جوانی به اخلاق رحمانی و انوار ابهائی فائز و منیر شوی. این ایامی است که شِبْهِ آن مشاهده نشده. زهی حسرت از برای نفوسی که در چنین ایام، به حبل اوهام متمسّک شدند و از مالک اَنام محروم مانده‌اند. حیات جان به ماء ذکر رحمن بوده و اگر قلب انسانی از این ماءِ لطیفِ روحانی، زنده شود باقی و پاینده خواهد بود. مصباح دل حبّ اللّه بوده، او را به دُهن ذکر برافروز تا به اعانت دُهن ذکریه مصباح حبّیه، به کمال نور و ضیاء ظاهر شود و از آن نور باطن عالم ظاهر منوّر گردد. اینست نصیحت حقّ که از قلم امر جاری شد.” (5)

 


 

” آیا علمای عصر همچه گمان می‌نمایند که در اَحیان ظهور مظاهر حقّ، اهل ارض، رایگان امر محبوب امکان را پذیرفته‌اند؟ آیا تفکّر در رَزایا و بلایا و ضرّا و بأسای آن نفوس مقدّسه نمی‌نمایند؟ آیا در کلمهء مبارکهء “ما یأْ تیهِمْ مِنْ رَسُولٍ الّا کانوا بِهِ یسْتَهْزِِؤن” تفکّر نمی‌کنند؟ آیا سبب چه بود که یهود بر روح قیام نمودند و علمای عصر بر قتلش فتوی دادند؟ و به چه علّت بر خاتم انبیاء خروج نمودند و اصحابش را کافر و غافل و مفسد می‌شمردند؟ لازال مظاهر و مطالع و مشارق در دست اعداء مبتلا. و لکن آنچه در سبیل حقّ وارد در کام جان بسیار شیرین.” (6)

 


 

“در جمیعِ احیان به بلایای متواتره متوالیه مبتلا بوده و هستیم و لکن معذلک بفضل اللّه و رحمتهِ و قدرته و سلطانه، به ذکرش ذاکریم و به تبلیغ امر اعظم مشغول. آنچه حمل شده و می شود مقصود آنکه افئده و قلوب از شئونات نفسیه و هوائیه مقدّس شوند و به منظر اقدس ناظر گردند تا به عنایت رحمانی در این دنیای فانیه کسب مقامات باقیه نمایند. امطار رحمت رحمن در کلّ احیان از سحاب فضل نازل. تا کِی نفوس پژمرده به طراز حیوة بدیعه فائز شوند… اگر چه آنچه وارد شده ظاهر آن بسیار تلخ و ناگوار بوده و لکن در باطن چون فی سبیل اللّه بوده بسیار شیرین است. عنقریب معرضین، نادم و خاسر مشاهده شوند و مقبلین به کمال عزّ و تمکین. هذا حَتم عِندَ رَبّکَ.” (7)

 


 

” امروز سید ایام است و جمیع قرون و اعصار طائف حول او. قدر این روز امنع اقدس مبارک را بدانید و بما یرتفع به امر اللّه عمل نمائید. جهد کنید تا به مثابه اوراق خریف دیده نشوید، چه که به یک هبوب ساقط مشاهده می‌شوند. باید در سبیل محبّت الهی به مثابه جبل ثابت و راسخ ملاحظه گردید. امروز نسمة اللّه در مرور و روح اللّه در بیدای امر بلبّیک ناطق. قدر خود را بدانید و مقام خود را بشناسید و به مکر و حیل خادعین سبیل مستقیم را از دست مدهید. لئالی محبّت رحمن را به اسمش در کنائز جان محفوظ دارید.” (8)

 


 

“امروز روز ذکر و ثناست و امروز روز عمل و انقطاع. مشاهده در اوراق اشجار نمائید که نزد هبوب اریاح چگونه خاضع و خاشع و به او تسلیم مشاهده می‌شوند. اگر از جنوب در هبوب است، به آن جهت مایل، کذلک بجهات اخری. انسان نباید کمتر از اوراق مشاهده شود. انشاء اللّه باید کلّ نزد هبوب اریاح مشیت الهی به کمال تسلیم و رضا ظاهر شوند، یعنی به ارادهء او حرکت نمایند و به مشیت او ناطق و ذاکر و عامل. از حقّ بطلبید تا شما را مؤید فرماید بر استقامت کبری به شأنی که ندای غیر حقّ را از نعیق و نعیب شمرید.” (9)